آیت الله عیسی قاسم: اقدامات سركوبگرانه و شكنجه نمی تواند صدای ملت بحرین را خاموش كند

به گزارش بهمن رهبر شیعیان بحرین در سخنانی به مناسبت دهمین سالگرد انقلاب بحرین که در قم برگزار شد، تصریح کرد که اقدامات رژیم آل خلیفه و حمایت بی دریغ نظامیان سعودی نمی تواند در عزم ملت بحرین خللی وارد کند.

به گزارش بهمن به نقل از مهر، آیت الله شیخ عیسی قاسم در مراسم دهمین سالگرد انقلاب بحرین که در قم برگزار شد با اشاره به اینکه یک دهه از قیام ملت بحرین با هدف اصلاح ریشه ای و جدی گذشت اظهار داشت: موضع تمامی گروههای مخالف، رسیدن به پیروزی است.
وی اضافه کرد: جنبش مردمی بحرین با هدف اصلاح وضع کنونی ادامه خواهد یافت.
رهبر شیعیان بحرین در ادامه تصریح کرد: معادله کنونی در کشور ارتجاعی و ظالمانه است و با خواست ملت بحرین سازگار نیست.
آیت الله عیسی قاسم اضافه کرد: خشونت شدید و نظامیان وارداتی (سعودی) و شیوه های مختلف شکنجه هیچکدام نمی تواند صدای ملت بحرین را ساکت و مخالفان را خاموش کند.
متن کامل سخنرانی به شرح زیر است:
چرا جنبش مردمی به راه افتاد؟
در پی تعامل سیاسی خشونت بار رژیم حاکم بر بحرین با مردم و به حاشیه راندن ملت، سلب حقوق آنهاو بی توجهی به هر ندا و درخواستی برای اصلاح و علاج وضعیت سیاه و خفقان آور موجود، و بستن شدن همه ی راه به سمت حل از جانب رژیم، جنبش مردمی به صورت یک بست نشینی عمومی به نشانه ی اعتراض به وضعیت نامطلوب کشور از جانب جمعیتی فراوان و عظیم در میدان لؤلؤة به راه افتاد که درخواست تغییرات جدی برای آخر دادن به رنج های ملت را داشت و پایانی برای به حاشیه راندن ملّت [از امور اساسی کشور] و استبداد رأی رژیم حاکم در توسّل به قوه ی قهریه و تعامل زورگویانه ی با مردم بود.
بر اثر تعامل طاغوت وار با ملت و این که ملت، ملتی عزتمند بود و طاقت ظلم پذیری نداشت و جز زیر بار بندگی خداوند متعال نمی رفت، و در سایه ی وزش نسیم بهار عربی، جنبش مردمی برای تغییر با روش مسالمت آمیز در بحرین به راه افتاد که هدفش تغییر اصلاح گرانه و جدی بود و در حد راهکارهای صوری، سطحی و بریده بریده متوقف نمی شد؛ تا چه رسد به وعده های پرآب و تاب و بیان آرزوهای بزرگ، اما توخالی و سخره آمیز!
اساساً این حقّ هر ملّتی است که به حرکت در آید، قیام کند و انقلاب نماید تا حقوق خویش را باز پس بگیرد و کرامت و جایگاهش به رسمیت شناخته شود.
اما آنچه از دستگاه حاکم سر زد، این بود که آرامش خویش را از دست داد و تمام ضوابط دینی، وجدانی و مقررات بین المللی را طی واکنش جنون آمیز خویش، زیر پا گذاشت. نتیجه این شد که خون های بی گناهان را به زمین ریخت، زندان ها را پر کرد، تمام حرمت ها را شکست و هیچ کدام از مقدّسات از جور آنان در امان نماند. نیروهای نظامی کشورهای خلیج فارس را به داخل کشور کشیدند تا این حرکت ملّی را در نطفه خفه کنند و آنرا از بیخ و بن نابود نمایند تا نظام بتواند هر گونه که می خواهد، سرنوشت ملت را رقم بزند و هیچ صدای اعتراض یا سخن مخالفی بلند نشود [و به گوش نرسد].
اما نه برخوردهای قهریِ ظالمانه و فزون از حد، نه نیروهای جنگنده ی داخلی و خارجی و ارتش استعمارگر، نه ارتش نیروهای امنیتی، نه شیوه های [غیرانسانی] شکنجه و نه جوّ عمومی رعب و وحشت، هیچیک نتوانستند صدای ملت را خاموش کنند و اعتراض او را آرام سازند.
اینک ملّت مقاوم و صبور ما یک دهه از انتفاضه را پشت سر گذاشته است و همچنان بر رسیدن به خواسته های خود و بازپس گیری حقوق خود پافشاری می کند؛ در حالیکه آکنده ی از روحیه ی عزم و استواری برای امتداد جنبش مسالمت آمیز خود می باشد، هر مقدار هم که زمان ببرد، و هرچند هزینه ی آن گزاف یا اندک باشد، و هر شرایط جدیدی پدید بیاید.
آری؛ این ملّت جنبش تغییرخواه خویش را ـ به صورت اصلاح گرانه و نه افسادگرانه ـ تا روز پیروزی و رسیدن به حقّ خود و بیرون بردن میهن از رنج و محنت، ادامه خواهد داد.
هرگز تفرقه افکنی، کشتار، ویرانی، خراب کاری، آشوب و هم جایگزینی ظالمی با ظالمی دیگر یا مظلومی با مظلوم دیگر، انگیزه ی این جنبش نبوده و نخواهد بود.
بلکه همواره هدف این جنبش، اصلاح گری، تصحیح ریشه ای و جدی وضع موجود، بازگشت رابطه ی ملت و دستگاه حاکم به اساس انصاف و عدالت و دست کم آخر دادنِ عملی به این اندیشه بوده و خواهد بود که «نظام، حاکمیت مطلق و حق بی حد و حصر در امر و نهی دارد و جایگاه ملّت جایگاه بندگی است که تنها باید بشنود و اطاعت کند، نه اینکه اعتراض و خدشه نماید، و اگر بخواهد در اموری که به سرنوشت خودش مربوط است و حیات و انسانیت او را شامل می شود، نظری بدهد، محکوم خواهد شد».
در حالی که این فکر کاملاً غلط است؛ آنچه صحیح است، این است که هر دستگاهی که بر ملت یا امتی حاکم می شود، باید مخلصانه به آنان خدمت کند و این ملت و امت هستند که اصلِ حکومتند؛ البته پس از خداوند عزوجل که مالک همه کس و همه چیز است و اوست که هرکس بخواهد بر مبنای حق حاکم شود، باید اذن او را داشته باشد.
جنبش بحرین برای رسیدن به وطنی عاری از بی عدالتی، دست درازی به ثروت های عمومی و حکم رانی ظالمانه است؛ وطنی عاری از بالا و پایین بردن ها و عزل و نصب کردن هایی که هیچ وجه قابل قبولی نه عقلاً و نه شرعاً ندارند؛ برای رسیدن به وطنی آزاد و پاکیزه که مزرعه ی فساد و مفسدان و قانون شکنی و قانون شکنان نباشد؛ زمینی که چراگاه کفر و فسق و فجور و پرده دری و مبدئی برای شر و فساد و توطئه چینی ضد امت نباشد؛ سرزمینی نباشد که مردمانش به دو گروه آقا و برده تقسیم شوند؛ صحنه ی درگیری میان سنی و شیعه یا عرب و غیرعرب نباشد؛ بلکه صحنه ی برادریِ ایمانی و انسانیتِ مستحکمِ وطن دوستانه باشد که به وطن، امنیت و قدرت و عزّت، و به ساکنان آن، رفاه و فرصت پیش رفت و سازندگی مشترک و باکرامت را هدیه می کند.
موضع هر دو طرف ثابت است [و تغییری نکرده است]
یک دهه از این انتفاضه گذشته است و معترضان هم چنان بر همان خواسته ی تغییرطلبانه ی خود برای اصلاح ریشه ای و جدّی ـ که هنوز هیچ چیزی از آن محقّق نشده است ـ استوار هستند. عزم مستحکم معترضان، ایستادگی در این راه تا رسیدن به هدف است، هر چه قدر هم که زمان ببَرد و هر اندازه هم که دشوار باشد.
پایداری معترضان فقط برای مدت یک دهه، دو دهه یا سه دهه نیست؛ بلکه موضع تمامی معترضان، ایستادگی تا پیروزی است. این همان چیزی است که در شعار مشترک سال جاری مطرح شده بود.
یک دهه از انتفاضه گذشته است، در حالیکه روش سرکوب ـ دستگاه حاکم در تعامل معترضان و بلکه همه ی ملت در پیش گرفته است ـ هیچ کم نشده است؛ بلکه ی شیوه های سرکوب به شکل مستمرّ و متنوّع از جانب دستگاه اعمال می شود؛ شیوه های شکنجه، حکم به زندانی کردن افراد، حبس ابد، اعدام، تبعید، سلب تابعیت، هجوم [به مردم و خانه ها]، و خلاصه همه ی روش های فشار و کنار زدن و خفه کردن آزادی دینی و آزادی بیان به وفور اتفاق می افتد، در حالیکه ملت یا در زندان ها به سر می برند و یا بیرون زندان تحت فشار و ظلم فوق العاده هستند.
هر دو طرف، یعنی هم معترضان و هم دستگاه حاکم بر موضع خود پافشاری می کنند: موضع معترضان ـ که ملّت هم با آنان همراه می باشد ـ ایستادگی در راه رسیدن به اهداف کرامت آمیز و عدالت خواهانه است که به نفع همه ی وطن خواهد بود؛ و موضع نظام، ادامه ی خشونت و ظلم و تعقیب هر صدای آزادی خواهانه ای در بین ملت به هدف اصلاح گری است.
چیز جدیدی اتفاق نیفتاده است؛ جز…
از یک طرف، در خواسته های ملّت چیز جدیدی پیدا نشده و ملّت از مسیر رسیدن به آنها پا پس نکشیده است؛ از سوی دیگر، موضع رسمی و سخت گیرانه ی دستگاه حاکم که با هر گونه اصلاحی مخالف است و روزبه روز بر فشار و خشونت و سرکوب آن افزوده می شود، تا این لحظه هیچ نرمی نشان نداده است؛
جز این که نظام سال جاری ـ برای نخستین بار در طول انتفاضه ـ تمام حدود را زیر پا گذاشت؛ یعنی نه تنها حقوق ملّت و کرامت او را از بین برد، بلکه با امّت اسلامی و امنیت و استقلال و وحدت و مصلحت حال و آینده اش هم در افتاد و مرتکب عمل مجرمانه و گستاخانه ی خود شد که عبارت بود از: معاهده ی نرمال سازی روابط با دشمن صهیونیست و تقویت کردن او. معاهده ای که در حقیقت عبارت است از پیمان بستن با دشمن امّت ضد امّت و خویش را در آغوش او افکندن. این کار، شکاف میان نظام از یک سو و ملت و امت را به شدت بیشتر کرد.
طبیعی است که این افزوده، مبحث چاره را که می توانست در وضعیت مرارت بار داخلی، گشایشی ایجاد نماید، باز هم از دسترس دورتر کرد.
آن چه علاوه بر این انجام شد، متوقف ساختن متولی گری مشروع اداره اوقاف جعفری بر موقوفات شیعیان و و قرار دادن آنها به صورت تام و تمام در دست حکومت بود. این مسأله باعث می شود تصرّفات در اوقاف، خارج از حدّ و حدود شرعی باشد و طایفه ی شیعه در بحرین، بالاجبار مخالف با احکام مذهبشان عمل کنند.
این عمل از جانب سیاستی که مذاهب دینی را ـ و لو اندکی ـ محترم می شمارد، به هیچ صورت جایز نیست و نمی تواند به دست چنین حکومتی رقم بخورد.
این دو مورد در کارنامه ی تعامل سیاسی نظام با ملّت در این سال ثبت خواهد شد؛ به اضافه ی افزایش شدّت (قساوت) احکام قضایی صادره ضد صاحب نظران سیاسی و هم سرکوب روز افزون زندانیان این جنبش مردمی.
در بحرین اوقافی برای اهل سنت با اداره و متولیانی از جانب آنان؛ و هم اوقافی برای مذهب جعفری با اداراه و متولیانی از جانب ایشان وجود دارد.
اوقاف، متولیان شرعی خویش را دارد و روش تعیین این متولیان بر طبق احکام هر مذهبی، معلوم است و هیچ چیز نمی تواند حکم شریعت را در اسلام تغییر دهد.
سخن در این جا درباره ی اوقاف جعفری است؛ چون که اوقاف اهل سنت نهادهای شرعی در ارتباط با خویش را دارد که برای اظهارنظر در مورد مسائلشان، آنها اولی از دیگران هستند.
مسوولان حکومتی مسؤول پیشگیری از تعدّی به اوقاف شیعیان و دست درازی به موقوفات آن هاست و وظیفه ی اداره ی اوقاف هم همین است؛ نه به دست گرفتن سرپرستی و تولیت اوقاف.
تاکید بر مسیر
جنبش مردمی، مسیر ثابت خویش را دارد که جریانهای معترض باید به آن پایبند باشند و از آن تعدّی نکنند؛ و آن این که: این جنبش برای وحدت میهن بوجود آمده است، نه تفرقه؛ برای احترام گذاشتن به حق حیات انسان ها ست، نه برای از بین بردن این حق؛ برای پاسداری از همه ی حقوقی است که خداوند عزوجل در حق انسان معتبر دانسته و آنها را به این آفریده ی خویش بخشیده است که متناسب با کرامت و بلندای مسؤولیت او هم هست.
مسیر ثابت این جنبش، اصلاح گری است، نه فسادانگیزی و خراب کاری. این جنبش تروریسم را مباح نمی شمارد و نمی خواهد جامعه را وارد گرداب قهر و عنف کند. این جنبش هیچ کدام از حقوق را نقض نمی کند و از حق ارزش ها کم نمی گذارد؛ هیچ حرمتی را نمی شکند، هیچ باطلی را به بهانه ی کمک به حق، مرتکب نمی گردد، شأن کرامت انسانی را فراموش نمی کند، در راه انتقام گام نمی نهد و وارد معامله ای نمی گردد که دین بدان راضی نیست و خیانت به حق و ملت محسوب می گردد.
این مسیر، همان مسیری است که باید نزد همه ی معترضان ـ شامل رهبران و توده ها ـ در تمامی حرکات جنبش و پیچ وتاب ها و نتایجش باقی باشد.
چه وقت این جنبش متوقف می شود؟
جنبش برای اصلاح اوضاع کشور و برای حیات و کرامت و تمامی حقوق آحاد آن به راه افتاد؛ پس تا زمانی که این هدف به طور حقیقی محقق نشده باشد و از جانب دستگاه حاکم با آن مبارزه یا به آن بی توجهی شود، جنبش هم برقرار خواهد بود و حرام است که متوقف شود؛ مطالبه ای که دارای خلوص به این بالایی است، باید ادامه یابد.
پایان جنبش وقتی است که این حرکت به پیروزی برسد، و پیروزی این حرکت با آن اصلاحات است، نه چیز دیگر.
روزی که این حرکت اصلاح گرانه به راه افتاد، می دانست که راهی طولانی در پیش دارد، سختی های این مسیر فراوان است و قربانیان زیاد و دردناکی باید تقدیم کند؛ چونکه طرف مقابل ستم کار است.
اگر بنا بود جنبش به علت مرارت ها متوقف شود، ورود در آن از ابتدا سفاهت بود؛ چونکه این مرارت ها قیمتی است که طبیعتا و ناگزیر باید در این راه پرداخت.
امروز، جریانهای معارض حکومت ـ که ملت هم با آنان در صف اوّل همراه می باشد ـ همان عزم اولیه را دارند و روزبه روز بر همّتشان در امتداد این مسیر دشوار و پرزحمت افزوده می شود تا وقتی که خداوند گشایشی برساند.
یک دهه ایستادگی، و ایستادگی تا پیروزی! منظور از پیروزی در این جا، پیروزیِ همان اهدافی است که در نهایت به نفع تمامی وطن و همه ی ساکنان آن است.
ملّت چه اصلاحی می خواهد؟
آن اصلاحی که به سود ملت است و آنان را بهره مند می کند و امنیت و استقرار را محقّق می نماید که شایسته است در راهش کوشید و بذل [جان و مال] کرد، این نیست که یک قدرت ظالمی بیاید و به جای ظالمی قبل از خود بنشیند، یا طایفه ای از ملّت از رنج و محنت به در آیند، به قیمت این که طایفه ای دیگر در رنج بیفتند، یا وطن از فتنه ای خلاص شود و در فتنه ای دیگر فرو بغلتد. چنین اصلاحی، اصلاح مطلوب ملت نیست؛ نه از لحاظ دینی، نه عقلی، نه عقلایی، و نه از منظر مقتضای بیداری و روابط برادریِ اسلامی و ملی.
اصلاح مطلوب، اصلاحی که عدالت را به جای ستم بنشانَد و اسباب فتنه را ریشه کن کند؛ اصلاحی که هم دلی را به جای تفرقه، و ارتباط را به جای قطع رابطه، و کنار هم بودن را به جای جدایی و دوری قرار دهد.
آن چه مطلوب است، اصلاحی است که جایگاه عادی و طبیعی ملت را ـ به همان صورت صحیحی که رابطه ی هر ملتی با حکومتش باید باشد ـ به او باز گردانَد. در این رابطه، ملت است که اصل است و این مطلب در قانون های اساسی جدید و پیش رو تاکید شده است؛ بر عکس آن چه که حکومت های دیکتاتوری می پندارند. ملت، در اموری که در ارتباط با او و سرنوشت اوست، حرف اول و آخر را می زند و این امور متوقّف بر رضایت و خواست ملت است.
اصلاح مطلوب، اصلاحی است که در این اوضاع سیاسی، سبب انتشار کینه و عداوت میان این مذهب و آن مذهب نشود و به سیاست رسمی اجازه ندهد هیچ یک از مذاهب دین و هیچ کدام از گروه های جامعه را زیر بار ستم خود بگیرد.
اصلاحی که آغازش، یک قانون اساسی عادلانه است که موافقت واقعی ملت را به دست آورد؛ بدون آن که فشار و دست اندازی در آرا و تقلّبی در کار باشد، یا رأیی بر رأی دیگر برتری داده شود، یا منطقه ای بر منطقه ی دیگر یا گروهی بر گروه دیگر ترجیح داشته باشند. در آن قانون اساسی باید استقلال قوای سه گانه مقرّر شده باشند و به باعث آن، حقّ مصادره ی انتخاباتِ آزاد و نتایج آن به کلّی مسدود گردد.
هر کس به خود اجازه می دهد که در مسأله ی حکومت و مرجعیت الهی آن، حکم دین خدا را نپذیرد، دست کم باید مرجعیت ملّت را در این مسأله ـ بر مبنای قانون اساسی و در همه ی ارکان حکومت و نهادهای آن ـ قبول داشته باشد.
از یک قانون اساسیِ برخاسته از انتخابات آزاد، عادلانه و امانت دارانه، انتظار می رود خیلی از عیوب وضعیت سیاسی جاری و اشکالات و ظلم و عقب ماندگی آنرا برطرف کند و در همه ی روابط ملّت، وضعیت بهتری ایجاد نماید و همه ی زیرساخت ها، ابعاد و روابطی را که در این وطن وضعیت نامناسب و بدی دارند، بهبود ببخشد.
هیچ اصلاحی بدون یک قاعده ی مستحکم ایجاد نخواهد شد و [اگر هم ایجاد شود، ] ثبات و دوام نخواهد داشت؛ آن قاعده ی مستحکم برای اصلاح گری ـ اگر بخواهیم اصلاحی حقیقی و جدی باشد عبارت است از یک قانون اساسی عادلانه است که به زور بر ملت تحمیل نشده باشد؛ بلکه برخاسته از اراده ی ملت باشد و هم قوای سه گانه ی مقنّنه، مجریه و قضاییه که به حدود حاکمیتی که از جانب ملت به آنها تفویض شده است، عمل کنند.
هر سطح از اصلاحی که پایین تر از این سطح فرض شود، اصلاحی نیست که به خاطر او این جنبش به راه افتاده باشد، آن اصلاحی نیست که به خاطرآن این قربانیان فراوان و خون های ریخته شده از ملت و مصالح و امنیت به خطرافتاده ی آنان و دردها و رنج های پسران و دختران وطن در زندان ها و تبعید خیلی از مردان این سرزمین و یتیم شدن کودکان و بیوه شدن زنان و محرومیت از تحصیل و وقوع در فقر و وحشت و نگرانی و اضطراب و تلاطم، و ضررهای گسترده ی دینی و دنیوی از برای او بوده باشد. این ها اموری است که به دست سیاستی صورت گرفت که در تعامل خود با ملت در طول این جنبش، خودداری به خرج نداد.
پس از گفتگو درباره ی جنبش به بحرین، لازم است به دو محور بسیار مهم دیگر هم بپردازیم که مدتی طولانی است این منطقه، و بلکه تمام جهان عرب و عالم اسلام را به خود مشغول کرده اند؛ چون که اهمیتی فراوان دارند. اول، پرونده ی هسته ای ایران و معاهده ی میان ایران و ۵+۱ (برجام) است که سیاست احمقانه ی ترامپ این معاهده را نقض کرد و هم چنان به تحریم های شدید خود ضد ایران ادامه داد؛ تحریم هایی که به صورت طبیعی می تواند یک کشور را به زانو در آورَد. هرچند این تحریم ها ـ با وجود آثار قحطی آور، ویران گر و دردناکش ـ در مقابل صلابت ایمانیِ نظام و ملّت جمهوری اسلامی ایران، شکست خورد. البته احتمال دارد امریکا در سایه ی سیاست بایدن، رئیس جمهور بعد از ترامپ، باردیگر به این معاهده بازگردد. اما این احتمال را خوی متکبّرانه ی امریکایی ها و عدم احترام آنان به عهد و پیمان ها، تهدید می کند. تهدیدِ بالاتر، موضع گیری هم پیمانانِ شرور امریکا ـ مانند اسراییل ـ است که نتیجه ی آن می تواند عدم بازگشت به این معاهده و تشدید تحریم ها باشد.
پرونده ی دوم، پرونده ی جنگ خانمان سوز و ظالمانه ضد ملت عرب و مسلمان یمن است؛ ملتی قهرمان، صابر، مجاهد، فداکار، استوار در راه حق و پایدار در مواضع خطر و شهادت در راه خدا. آن چه جدیداً در اینباره پدید آمده، آن است که توقّع می رود این جنگ وحشیانه و بی نتیجه متوقّف گردد؛ جنگی که همه ی تحریک کنندگان آن و هم شرکت کنندگان و همراهان آنان دریافته اند که جنگی به واقع بی فایده است و امید نمی رود هیچ کدام از اهداف خویش را محقّق سازد؛ مگر ویرانی سرزمین یمن و افزایش شمار کشتگان در هر دو طرف درگیری.
اگر امریکا به معاهده ی هسته ای بازگردد و تحریم های ظالمانه ی خود در مقابل جمهوری اسلامی را بردارد، و جنگ ضد یمن به صورت کامل متوقّف شود، و همه ی مرزها در منطقه در امنیت و آرامش قرار گیرند، و صلح حقیقی به جای جنگ و تهدید بنشیند، و غرامت خسارت های ملت یمن به او پرداخت گردد، و زیرساخت های آن از نو بنا شوند، و به صورت کامل از محاصره و تحریم بیرون بیاید، این پیروزی تمامِ منطقه و پیروزی جهان عرب و امت اسلام به شمار خواهد رفت. آن وقت است که فرصتی پدید می آید برای ساختن ویرانی ها؛ فرصتی برای پیشرفت و جبران عقب افتادگی هایی زیادی که جنگ ها و آشوب ها و دشمنی ها پدید آورده اند؛ و خسارت های فراوان و فجایعی که پدید آمده اند، جبران می شوند و درهایی که به پهنا برای اشغال گران اسراییلی باز شده است، بسته خواهد شد.
و بسیار نادان است آن کسی که از سوی های موجود در منطقه درخواست می کند جنگ و آشوب هم چنان ادامه داشته باشد و راه برای دخالت نظامی قدرت های بیگانه باز باشد تا منطقه یک سر در آتش بسوزد و هیچ طرفی ـ همچون خود این درخواست کنندگان و آنان که می کوشند منطقه را به آتش بکشند و آنان که آماده اند هر چه قدر می توانند، به امریکا رشوه دهند تا سقف را بر سر آنان و دیگران خراب کند ـ از آن جان سالم به در نبرد. و اینان چه اندازه از احساسات اسلامی، انسانی و عربی ای که اسلام آنرا پالوده کرده، به دورند! و چه نادان است آن که با خود و در حین تلاشش می گوید: یا باید یمن شکست بخورد و جمهوری اسلامی خوار و ذلیل شود یا فرو بپاشد، یا این که همه در جهنم بسوزیم و همه از بین برویم! آری؛ کسانی هستند که دوست ندارند همگان عزیز باشند و همگان قوی گردند و همگان در سایه ی برادری اسلامی و هم جواری برادرانه زندگی کنند و دولت های هم پیمان و سایران با ملت یمن، هم زیستی و برادریِ عربی داشته باشند!
چه باشکوه و چه سودمند و چه امنیت بخش است؛ این که دولت های منطقه بعنوان پیش گام در پیمان امت اسلام، با یک دیگر هم پیمان شوند تا در امروز و فردایشان نیرومند گردند و حرکت تمدّن بشری را در راه اسلام راهبری کنند تا هم خود منفعت ببرند و هم سایر امت ها از آن بهره مند شوند؛ هم خود امنیت داشته باشند و هم سایر امت ها؛ هم خود به هدایت و رستگاری برسند، و هم سایر امت ها.
از خداوند، هدایت همه ی فرزندان این امت و همه ی کسانی را که در جایگاهی بزرگ یا کوچک از مناصب این امت هستند، درخواست می نماییم.
والحمد لله ربّ العالمین.
والصلاة والسلام علی سید المرسلین وخاتم النبیین، وآله الهداة المیامین، وأصحابه المنتجبین. والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته.